سلام علیکم
در تازه های پارسی نامه نوشته ای دیدم تحت عنوان "یک الگوی ناب" ، حدس می زدم که مقصود چیست ولی فکر نمی کردم که اینقدر که خواهیم دید سطحی باشد ! آخه برای مجله انتخاب شده بود ! و همین باعث شد که بروم بخوانم .
شما می توانید با مراجعه به آن مطلب را ببینید ، چراکه بنده در اینجا به نکات اساسی آن می خواهم بپردازم ، به نکاتی که " یک الگوی ناب" از آن نتیجه گیری شده .
مطلب با فرمایشی از حضرت امام شروع شده که راه برای طرح دمکراسی باز شود ، منتها چطور از پس زدن موضوع انداختن دمکراتیک موضوعیت یافته دمکراسی ؟ بنده که سر در نیاوردم ، چراکه ایندو از آموزهای غربی و فرهنگی آنست و بهمان اندازه که پذیرفتن دمکراتیک غرب توهین به اسلام تقلی شده که درست هم همینست ، دمکراسی هم از پدیده های فرهنگ غربیست و بهمان اندازه اضافه کردنش به جمهوری اسلامی اهانت به اسلام است .
مگر اینکه ایندو فرقی داشته باشند که نویسنده به آن چنگ انداخته ، البته بعد اینکه هنوز ادعای ناب خود را به اثبات نرسانده آنرا به بیداری اسلامی توصیه کرده !
برای اثبات یک الگوی ناب نویسنده از تعریفی آنهم واضح سخن رانده که نامش را مردم سالاری و همچنین حق حاکمیت مردم گذاشته ، ولی بنده که چنین تعریفی را تا اینجای سخن ندیدم جز همان نامها ، و ای نامها را با افتخار ، شایدم خود کم بینی و شیفتگی به غرب ناخودآگاهش ! معادل دمکراسی قرار داده که از قضا بد هم قرا ر نداده ! چراکه خود غرب هم نتوانسته تعریف درستی برایش ارائه دهد جر همانها که نویسنده معدال این کلمه ی لاتینی قرار داده .
چراکه در غرب هم حرف از دمکراسی هست ! و حق حاکمیت و از این حرفها ولی چطور ؟ به صرف نامگذاری که نیست ، حق تا به حق دار برسد همان را نیاز دارد که نویسنده هم گفته ، یعنی ساختار اجتماعی که حمهوری اسلامی جمهوریش از برای آنست ، و جمهوری هم مثل همان دمکراتیک و دمکراسی یک حرف غربیست ، و حتی یک حرف عملیاتی که در غرب پیاده شده باشد هم نیست ! که برخی و شایدم اکثریت ما آنرا چنین پنداشته ایم و بر این باور بوده که نویسنده دست اندکار ناب سازی شده ! یعنی آمده که دمکراسی ، یعنی همان حق حاکمیت مردم و مردم سالاری را ناب کند !
البته واضح و آشکار و عیانست که مقصود جمهوریست که قرارست در ناخودآگاه نویسنده یک ناب شود و الگو برای بیداری اسلامی که بیا ما داریمش و سه دهه هم امتحانش را پس داده ، بیا و ببر مورد نیازت !
اینجاست که نیاز به معجون دین برای ناب سازی را نویسنده بکار گرفته ! ببینید :
... ، اما بحثی که در این میان مطرح است ، این است که از نظر ما باید مفهوم " دینی " هم به آن اضافه شود که در این صورت به این حاکمیت یک چارچوب مذهبی و ارزشی می دهد ...
خب ناب سازی و یک یکش انجام گرفته و دیگر هرچه دلش بخواهد نویسنده از این "یک الگوی ناب" می تواند بنویسد که تا دلش خواسته نوشته وخواننده را در یافتن "یک الگوی ناب" در نوشته ی خود چی ؟ رها کرده ؟
خیر ! مگر کسی شک دارد که جمهوری دینی شده ناب و یک یک هم نیست و الگوهم برای دیگر نیازمندانش نیست ! جرات دارد کسی بگوید : بابا کدام یک ؟
جمهوری ؟ دمکراسی ؟ دمکراتیک که نه ؟ اینها که تا با دینی نبودند که ناب نبودند ، حالا با دینی اهانت به دین هم می شود یا نمی شود کنار ، خب آنکه اینها را ناب کرده باشد که بقول خود شما نویسنده دینی است ! آیا این را هم ، یعنی حرف خود را هم می خواهید منکر شوید ؟
خب اگر این است که حرف شماست می شود از شما بپرسیم که برای حق حاکمیت مردم یا همان مردم سالای معادل دمکراسی جذاب غربی ، حالا جمهوری مخفی ! خب برای این دینی که دینی حکومتی است و اجتماعی است ، حرفی دارد ؟ حالا برای نشان دادنش به دیگران بماند ، برای خودمان می گوییم ، ندارد؟ عجب دینی داریم ما !
می گوید حکومت کن ، اجتماعی باش ، ولی برای این حرفی ندارد ! و دیندارش باید برود معادل دمکراسی ، بلکه عین جمهوری فرانسوی یا آمریکایی را بیاورد و یک دینی به آن بزند که بیا ئ ببین چه داریم ! یک الگوی ناب !
خب امتحان سازندگی ، اصلاحات و عدالت محوری غیر منحرفش را هم که پس داده ، حالا دوران فرانسویش بماند که نخست وزیریش چه بوده ؟ نه اینکه بعدا شده ! فتنه گر ! که مردم حق انتخابش را نداشتند ! مگر بواسطه مثل نخست وزیران قبل از انقلاب ولی با مجالس فرمایشی نه منتخب مردم ! یعنی دینی شده بعد جمهوری دینی شده ، یعنی ناب !